
زمانی که از مادر متولد شدم صدایی در گوشم طنین انداخت و گفت تا اخر عمر با تو هستم
از او پرسیدم کیستی؟جواب دادم غم هستم
آن لحظه پرسیدم غم عروسکی است که با ان سرگرم میشوم
ولی من عروسکی هستم بازیچه دست غم و اینگونه شد که زمستان را دوست دارم
چون فصل غم است.غم را دوست دارم چون گواه دل است.دل را دوست دارم چون تو رو به من نشان داد
اما تو رو دوست دارم بدون انکه چرا